در اقتصاد جديد ، کشورهاي مختلف جهان با شرکتهاي خود شناخته ميشوند و اهميت شرکتها به مراتب بيشتر و اهميت دولتهاي آنان در عرضه هاي تجاري است ، به طور ملموسي خودنمايي مي کند . شرکتها هر روز به دنبال افرايش سهم خود در بازارهاي تجاري هستند و پيوسته کالاها و خدمات خود را با کميت و کيفيت بهتري ارائه مي کنند . اين شرکتها با نام و علائم تجاري خاص خود شناخته ميشوند . براي شرکتها ، علائم تجاري به مثابه يک تصوير و يک شناسنامه عمل مي کند که بايد در جهت شناخت ، جذابيت ، کيفيت و ارائه آن به صورت نمادي متمايز و قابل رقابت با سايرين اهتمام شود . اهميت و تأثير گذاري علائم تجاري به گونه اي است که اگر چه در بدو امر اين مطلوبيت کالا و خدمات است که علائم تجاري است که مهر تائيد بر کيفيت و مقبوليت کالا و خدمات مي زند . اين علائم به شرکتها کمک مي کند تا به همراه تعهدشان براي عرضه مطلوب محصولات ، به تثبيت خود در بازارهاي جهاني بينديشند و رقابت با سرآمدهاي بازار را پيش رو قرار دهند .
ارزش برند به عنوان يکي از موضوعات مهم در مديريت بازاريابي از سال 1990 مطرح شد. برند هاي قدرتمند مجموعه اي از منابع مالي و غيرمالي را براي شرکتها فراهم مي آورند. اين منافع شامل: وفاداري بيشتر مشتريان و انعطاف پذيري بيشتر عمليات شرکت با بحرانهاي محيطي ، حاشيه سود بالاتر ، فرصتهاي توسعه و بسط برند و ... مي باشد.
از طرف ديگر، با تشديد رقابت و حرکت به سوي جهاني شدن و شکل گيري مسائل جديدي مانند سازمانهاي مجازي ، تجارت الکترونيکي ، اقتصاد دانش محور و ...، اين سوال براي مديران و تصميم گيرندگان مطرح شده که چگونه مي توانند با استفاده از پتاسيلهاي موجود در نام و نسان تجاري ، جايگاه و موقعيت رقابتي خود را در بازار جهاني بهبود بخشند.
در حال حاضر در کشور ما در اکثر واحدهاي صنعتي و بنگاههاي اقتصادي يک نظام جامع و هماهنگ براي ارزشگذاري برند وجود ندارد و به همين دليل اين بنگاهها از يک ديد درون سازماني به مقوله برند مي نگرند و همين عامل باعث شده تا از يک سو مديدان براي استفاده از مزاياي يک برند مشهور چندان تلاش نکنند و از سوي ديگر مديراني که با تدبي برنامه ريزي و تلاش هماهنگ و مداوم خود نام تجاري ارزشمندي براي سازمان خود ايجاد نموده اند نتوانند از تمام جوانب اين مزايا در بازارهاي مالي و اعتباري بهره مند شوند . لذا ضروري به نظر مي رسد که سازمانها و همچنين مديران و پرسنل آنها ( به ويژه سازمانهاي بزرگ و تأثير گذار در صنعت ) در راستاي دستيابي به اهداف استراتژيک سازماني و همچنين ارتقاي صنعت و پيشبرد اهداف ملي توسعه تلاش گسترده و هدفمندي را آغاز نمايند تا در انديشه اقتصادي کشور برند به عنوان يک دارايي و هرگونه تلاش در راستاي اعتلاي نام تجاري سرمايه گذاري محسوب گردد.
اهداف پياده سازي مديريت برند در فولاد مبارکه :
فرهنگ سازي در بين مديران و پرسنل در خصوص برند شرکت و ارتقاي ارزش آن در سازمان
افزايش اثر بخشي برنامه ها و فعاليت هاي سازمان در راستاي ارتقاء ارزش برند
شناخت جايگاه ذهني برند شرکت در مشتريان بازار داخل و خارج
ارتقاي جايگاه ذهني برند در بازار
افزايش وفاداري مشتريان و مصرف کنندگان در بازار
افزايش و ارتقاي ساختار اجتماعي نام و نشان تجاري سازمان
برنامه هاي اوليه جهت پياده سازي نظام مديريت برند در شرکت :
تدوين استراتژي مديريت برند شرکت و برنامه هاي عملياتي مربوطه
شناسايي و بررسي فرهنگ سازماني مديران و پرسنل (انگيزشها، علائق و تعهدات) نسبت به برند شرکت
جمع آوري اطلاعات در خصوص جايگاه و موضع برند شرکت در بازار داخل و خارج
جمع آوري اطلاعات در خصوص مزاياي رقابتي محصولات ، شرايط قيمتي ، سيستم توزيع و خدمات محصولات ، سيستم هاي ترفيع و ترويج محصولات و تأثير آن بر ذهنيت مشتريان و جايگاه برند در بازار
شناسائي فرصتها، تهديدات محيطي در قالب مديريت بازاريابي و تأثير آن بر ذهنيت مشتريان و جايگاه برند در بازار
شناسايي ارتباط سيستم مديريت ارتباط با مشتريان با مديريت برندينگ شرکت
هم سوکردن برنامه هاي بازار يابي و تبليغات در راستاي اهداف کلان شرکت و مديريت برند وحدف برنامه هاي غير هم سو
معرفي برند و مفاهم آن و اطلاع رساني موضوعات مرتبط با برند شرکت از طريق خبرنامه فولاد ، بولتن خبري ، سايت فولاد و ....
برگزاري سمينارهاي مرتبط، موضوعات برند با هماهنگي واحد آموزش شرکت براي مديران ارشد و پرسنل
تعريف "شعار برند" شرکت براي ارائه و معرفي در نمايشگاهها و کنفرانس هاي داخلي و خارجي